۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

نوشته هاي سفر مشهد:‌ شهري لبريزاز روزمرگي، بي خبري و مذهب زدگي



روز شنبه،‌ بعد از نماز جمعه سبزهاي تهران،‌ رفته بودم مشهد براي ديدن خانواده. ...

1- هنگام رفتن به حرم، در كنجي از ورودي خيابان شيرازي،‌ عكس بزرگي از خامنه اي را قرار داده اند تا مردم همانقدر كه به امام رضا نزديك مي شوند،‌ به امام زمان خويش - خامنه اي- هم محبت بورزند!‌ آرزو مي كنم كاش امكانش بود تا تمثال مبارك رهبر را با ريختن بشكه اي از رنگ سبز محو نمود!

اما نه!‌ مردم مشهد هنوز آمادگي پذيرش چنين حركتهايي را ندارند. حتما بد و بيراه خود را نثار زنده و مرده ي كساني خواهند كرد كه اين كار را كرده اند!‌ ياد حرف پدر مي افتم كه شب قبل گفته بود: "بد گفتن درباره خامنه اي گناه است"!

با آسانسور مي روم پايين و در رواق تازه اي كه در زير صحن انقلاب ساخته اند،‌ چند ركعت نماز مي خوانم. زيارتم،‌ ديگر مانند گذشته طول نمي كشد. ديدگاهم درباره امام رضا و اعتقادات مرسوم درباره داستان امامت و زيارت و در يك كلام درباره اسلام و مسلماني و مرجعيت و .... دگرگون شده است. فراري شده ام از دست اينها.

زود از حرم بيرون مي آيم. مردم در كار خود هستند. بازاريها هم با زوار مشغولند. همه راضي اند! هم كاسب هم زائر!

2- پدر و مادرم، مثل همه پدر و مادرها،‌ نگران هستند از فعاليتهاي احتمالي ام در اين روزهاي تهران. مادرم كه در حالت معمولي هزار دغدغه درباره ديگر فرزندانش دارد، خودش مي گويد كه يكي دو ماه اخير،‌ نگراني هايش را شيفت داده روي من! بازداشت برادرم در تجمع نصف و نيمه پارك ملت مشهد در همان روزها، نيز حسابي او و پدر را ترسانده است.

با پدر اصلا تفاهم ندارم. گرچه به موسوي راي داده است (با توصيه من و برادرم) اما نتيجه كودتا را پذيرفته است. هر چه به او مي گويم در انتخابات تقلب شده است، باور نمي كند. وقتي برايش دليل مي آورم و تسليمش مي كنم مي گويد به تو چه كه تقلب شده! تو چكاره اي؟ سر پيازي ؟ ته پيازي؟ بچسب به كار و زندگي ات!

3- به يك مهماني خانوادگي مي روم. ديرتر از بقيه مي رسم. بحثشان گُل انداخته. مدتي مات و مبهوت مي نشينم به شنيدن. درباره كم شدن تعداد زوار تابستان امسال در مشهد،‌ وضع كاسبي و ... بحث مي كنند. به يكي با پوزخند مي گويم: من غبطه مي خورم به حال شما مشهديها! انگار نه انگار كه در مملكت كودتا شده! به كاسبي و تجارت خود مشغوليد. وقتي كه بحث را اندكي مي كشانم به سمت موضوعت سياسي،‌ تازه مي فهمم كه برخي از آنها چقدر بي اطلاع و ناآگاه هستند. در دلم افسوس مي خورم به كه چرا هيچ كاري براي مردمي كه تنها منبع كسب اطلاعشان،‌ صدا و سيماي كودتاست،‌ نكرده ايم.

4- با خانواده همسرم بحث مي كنم بر سر نامساعد شدن وضعيت كشور در روزهاي اخير و اينكه من هيچ اميدي به بهبودي آن در كوتاه مدت و درازمدت ندارم. اين را هم مي گويم كه اگر شرايط فراهم شود حتي يك روز هم ديگر در اين مملكت نمي مانم. آن را مي بخشم به بسيجيان، مداحان و نوكران خامنه اي و ...

مي گويند نه اينكه نمي شود. بايد بماني و وطن را بسازي!‌ خنده ام مي گيرد. كدام وطن؟!

5- به دعوت يكي از دوستان دبيرستاني مي روم به جمعي از همكلاسيهاي 15 سال پيش خودم در مشهد. هر كسي كاره اي است. كارمند بانك،‌ هتل،‌ بازار و ... بحث آنها هم مثل بقيه مشهدي هاست. تور كيش،‌ خريد منزل نو،‌ و ... احساس كسالت به من دست مي دهد. خداحافظي مي كنم و بر مي گردم.

5- اكنون كه از مشهد برگشته ام احساس بهتري دارم. مشهد عليرغم همه خوبيها، بودن در كنار خانواده، زندگي راحت تر، مشكلات كمتر و ... با روحيه من سازگار نيست. شهري است لبريز از روزمرگي، بي خبري و مذهب زدگي.

اين همان شهري است كه امام جمعه اش – علم الهدي- اين جمعه گفته:‌" ...مردم و رای آنها حکم صفرها و تنفیذ مقام معظم رهبری حکم عدد اصلی را دارد که بدون وجود عدد اصلی صفرها هرچقدر هم که باشند، بی معنی هستند……"

گرچه همانطور كه در بالا نوشتم اگر مي توانستم حتي در همين تهران نمي ماندم و مي رفتم و ميهنم را مي گذاشتم براي چاكران آستان ولايت فقير!

۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

مشاهدات وبنورد از حاشیه و متن نمازجمعه تهران 26/4/88

1- ساعت30/8 صبح که از مقابل دانشگاه رد می شدم، تعداد زیادی از اتوبوس با پلاک سپاه و برخی اتوبوسهای اجاره ای از اطراف شهر و تهران (کرج، ملارد و ...) در حال پیاده کردن نیرو برای پر کردن قسمت مسقف نماز جمعه بودند. به دلیل همراه داشتن دوربین عکاسی، داخل نرفتم و به ثبت مشاهداتم در اطراف دانشگاه پرداختم.
2- از ساعت 30/11 تجمع عده ی کثیری از طرفداران موسوی در خیابان قدس، پور سینا و 16 آذر شکل گرفته بود. آنها مدام شعار می دادند: یا حسین، میر حسین
مرگ بر روسیه، مرگ بر چین
حسین حسین شعر ماست، میرحسین افتخار ماست
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
برادر شهیدم رایت رو پس می گیرم
3- بعد از مداحی حدادیان، "شعار چاق کن" ستاد نمازجمعه تهران، پشت تریبون رفت. ابتدا خبری را نقل کرد که رئیس جمهور آمریکا چنین و چنان گفته است! پس ای مردم، بیایید تمام نفرت خود را سر آمریکا خالی کنیم و یکصدا فریاد بزنیم، مرگ بر آمریکا.
جمعیت کثیری که در خیابان بودند در لبیک به او! یکصدا و مهیب جواب دادند: مرگ بر روسیه! مرگ بر روسیه ... صدایی که تا صدها متر آنطرفتر و تا تریبون نماز جمعه و خیابان انقلاب را درنوردید. جوانکِ شعار چاق کن، که گوش بفرمانی مردم را به سیاق هفته های پیش نمی دید، از ملت همیشه در صحنه، خواهش کرد که تنها شعارهای تریبون نماز جمعه را تکرار کنند. او دوباره خبر و تحلیلی را در باره اسرائیل گفت که چنان کرده و نتانیاهو چنین گفته (چیزی در همین مایه ها). و مجددا از ملت همیشه در صحنه درخواست کرد که تمام انزجار خود را بر سر اسرائیل خالی کنند و فریاد بزنند، مگر بر اسرائیل. مردمان سبز و به جان آمده از دست اسرائیل! دوباره یکصدا و کوبنده فریاد زدند، مرگ بر روسیه، مرگ بر روسیه! ....
طفلکی از رو نمی رفت. مثل آقایش پررو بود. باز هم اراجیف بافت و مردم به سبک سبزها با شعارهای سبز ریدند به دولت کودتا و حامیان خارجی اش!
4- آخوند نقوی، منصوب خامنه ای در اداره نماز جمعه کشور (مرکز سیاستگزاری ائمه جمعه)، در اراجیف طولانی و ملال انگیزش چند خط را دنبال کرد: خطبه های نماز جمعه باید حامی رهبری باشد، ما در نماز جمعه همیشه فراجناحی عمل می کنیم! (به ریش عمه ات خندیدی دروغگو) ، امام نماز جمعه تنها باید بر مبنای سیاستهای نظام و در حمایت از آن سخن بگوید. امام جمعه حق ندارد از تریبون نظام جمعه برای خودش خرج کند. و ... یارو داشت رسما هاشمی را تهدید می کرد که فقط در چارچوب حمایت از دولت و خامنه ای حرف بزند.
5- از داخل دانشگاه خبری ندارم ولی جمعیتی که در خیابانهای اطراف بود، حدود 80 تا نود درصد از وفاداران سبز بودند. به گمانم به دلیل حضور هاشمی، خیلی از نمازگزاران سنتی به نماز جمعه نیامده بودند. آنهایی هم که آمده بودند بیشتر در داخل دانشگاه بودند به صورت سازماندهی شده، آمده بودند تا هم جلو دوربینهای صدا وسیما مانور دهد و هم نگذارند هاشمی خدایی نکرده در مذمت رهبری و دولت سخن بگوید. من گمان می کنم اگر هم در نماز مانده باشند خیلی های آنها نیت نماز فرادا کرده باشند! خلاصه اینکه، جمعیت نمازگزار یا اجتماع کننده، قریب به اتفاق از معترضین به دولت کودتا بودند.
6- عده ای روحانی جوان و جوجه های بسیجی دور هم جمع شده بودند و درباره شعارهای و رفتارهای سبزها با هم تبادل نظر می کردند. خیلی از آنها هم با تاسف به کف زدن مردم در حمایت از شعار های جنبش نگاه می کردند. من می توانستم به آسانی فکرشان را بخوانم: وای! اینها اسلام و نمازجمعه را به مسخره گرفته اند و ...

7- با آمدن هاشمی به جایگاه، مردم با شعارهای خود از او حمایت کردند. عد ه ای هم می گفتند: "هاشمی! خمایت ، حمایت" یا "هاشمی! سکوت کنی، خائنی!" صدای طرفداران کودتا هم از داخل دانشگاه می آمد که چرندیاتی در حمایت از رهبری می فرمودند:"خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست" یا "مرگ بر ضد ولایت فقیه"!
8- هاشمی ابتدا خواهش کرد که مردم در بین حرفهای او، شعار ندهند. اما در اثنای حرفهایش بویژه وقتی در خطبه دوم، صحبتش به وقایع اخیر رسید، بارها و بارها با حمایت مردم و کف زدن آنها یا شعارهای دیگر مواجه شد.
9- حرفهای هاشمی درباره وقایع اخیر به گمان من، حد میانه ای داشت. بازگشت به قانون، بحث و مناظره معترضان و کودتاچیان درباره چگونگی وقایع اخیر و شنیدن استدلال طرفین در صدا و سیما و سپس واگذاری نتیجه گیری به مردم، دلداری به خانواده کشته شدگان اخیر، لزوم آزادی زندانیان روزهای اخیر، آزاد گذاشتن نقد در مطبوعات در چارچوب قوانین موجود، نکوهش شدید دولت چین... حرفهایی که در مجموع به دل من یکی که نچسبید. من انتظار داشتم حداقل روشن تر از تقلب بگوید و جواب حرفهای احمدی نژاد و کارهای او را با کوبندگی بدهد! او از واژه، مشکلات پس از انتخابات" به جای "تقلب" استفاده کرد.
10- در حین حرفهای هاشمی، جمعیت سبزبیشماری که در حوالی تقاطع 16 آذر با کوچه ادوارد براون تجمع کرده بودند، با پلیس ضد شورش درگیر شدند. این درگیریها تا شروع اقامه نماز توسط هاشمی ادامه یافت. به گونه ای که به سمت صفوف نماز در خیابان 16 آذر گاز اشک آور پرتاب کردند. صفوف به هم ریخت. هر آن ممکن بود تورسواران سپاه ثاالله به سوی مردم هجوم بیاورند. عده ی کمی در نماز ماندند و بقیه خارج شدند. من هم از خواندن نماز منصرف شدم. مردم شروع کردند به شعار دادن. اما همان عده محدود، همچنان زیر شعار و گازاشک آور نماز می خواندند. معرکه ای بود دیدنی! نماز دوم هاشمی در خیابان 16 آذر هم با التهاب و تشنج همراه بود. مردم علیه دولت این بار صریح تر علیه دیکتاتور وکودتاچیان شعار می دادند.
11- نماز که رسما تمام شد جمیعتی که در خیابان قدس بودند از مسیر خیابان پورسینا به 16 آذر آمدند تا همراه با جمعیت موجود در همان خیابان، به سمت میدان انقلاب پایین بیایند. وزیر شعار بازهم شروع کرده بود به درفشانی! می گفت بگویید مرگ بر آمریکا! جمیعت صدا می زد: مرگ بر روسیه. برای اولین بار در سی سال گذشته وزیر شعار نمازجمعه چیزی می گفت و چیز دیگری می شنید! گویی که به یکباره نماز جمعه از انحصارشان خارج شده و دیگر بخشی از مردم نمی گذارند تا طرفداران حاکمیت و کودتاچیان حتی در این "سنگر مطمئن"، آب خوش از گلویشان پایین برود.
12- سیل جمعیت همچنان پایین می آمد و شعار می داد. نیروهای انتظامی با پرتاب مداوم گاز اشک آور سعی در پراکندن مردم داشتند. ناگزیر سیل جمعیت از کوچه ادوادر بران به سمت امیرآباد چرخید ند. در ابتدای کوچه بودیم که به یکباره پرتاب گاز اشک آور دوباره باریدن گرفت. مردم، زنان و سالخوردگان به سختی می توانستند فرار کنند. عده زیادی از خانمها و کهنسالان وحشت کرده بودند. خانمی مبتلا به آسم، تنگی نفس گرفت و افتاد. عده ای او را به کناری کشاندند. مسیر کاملا مسدود بود. فرار به کندی صورت می گرفت. پریدم روی دیوار یک متری و دستم را از نرده های روی آن گرفتم و اندکی جلو رفتم (دانشگاه تهران هر زمینی را که در این حوالی می خرد، دورش را نرده های بلندی می کشد). جمعیت سراسیمه و هراسان اما کُند پیش می رفت. به گمانم حتی تا بحال چنین بلایی سر نماز گزارن فلسطینی در بیت المقدس هم نیامده باشد.
13- خودم را به امیر آباد رساندم و به سمت میدان انقلاب رفتم. دور تا دور میدان و همه پیاده روهای خیابان بوِزه ابتدای جمال زاده، پر از مامور و گارد ضد شورش بود. اشتباه نکنید! امروز نه سی خرداد بود و نه روز 18 تیر. مردم از نماز جمعه پایتخت ایران بر می گشتند!
14- به گمانم مردم به این راحتی ها دولت کودتا را آرام نگذارند. آنها در هفته ها و ماههای آینده، در هر اجتماع حکومتی مانند نماز جمعه، جمع شده و همین عظمت را به رخ خامنه ای و مُفتخوران درگاهش خواهند کشید. روزهای بزرگی در را هاست. روز قدس، روزهای برگزاری مسابقه فوتبال در آزادی، عاشورا و تاسوعا و ... مراسماتی که هر یک می تواند به شرط اطلاع رسانی درست و سازماندهی بهتر، جنبش سبز را همچنان زنده بماند و خواب راحت را بر کودتاچیان حرام کند. ما نباید به خانه برگردیم و همچنان این حرکات ایذائی و فرسایشی را به روش های مختلف از قبیل شعار نویسی و روشهای نافرمانی مدنی تکرار کنیم. و هر از چند گاهی، به بهانه ای، اعتراض خیابانی خود را به کودتاگران و دیکتاتور اعظم نشان دهیم. تا دیگر از این غلطها نفرمایند!

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

محسن مخملباف: فیلمهای موبایلی این روزها از خیابانهای کشور، در جهان بیش از تمام هنر سینمای ایران تاثیر گذاشته است

محسن مخملباف، شب پنجشنبه 25 خرداد در مصاحبه با صدای آمریکا گفت: من خاک پای شما هستم. تصاویری که شما با موبایلهایتان (این روزها از خیابانهای کشور) گرفتید، تاثیری به مراتب بیشتر از صدها فیلمی که امثال من ساخته اند در جهان گذشته است. هنر تمام سینمای ایران، تمام فیلمسازان ایرانی، قابل مقایسه با هنر شما (تصویر برداری با موبالی در خیابانها) نیست.
فردا همه به صورت میلیونی به نماز جمعه می رویم. آقای هاشمی هر حرفی بزند، هر گلی بزند مهم نیست. ما شعار خود را می دهیم.
همراه خود دوربین ببرید و تصویر تهیه کنید. پارچه های سبز همراه ببرید. در پایان تظاهرات آرام داشته باشید. فردا همه ملت در نماز جمعه شرکت می کنند تا میرحسین را تنها نگذارند. جمعیتی که فردا می آیند به اجتماع نماز جمعه، به مراتب بیش از راه پیمایی میلیونی روز 25 خرداد خواهد بود. ما باید در این روز ترس از حکومت را بریزیم و استبداد را فرو بشکنیم. ما به زودی شاهد آزادی در ایران خواهیم بود.

تذکر: نوشته های فوق عین کلام مخملباف نیست. نقل به مضمون است.

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

ای ایرانیها! بپا خیزید!

ای ایرانیها! بپا خیزید و خود را به جمعه تهران برسانید! این 24 ساعت از زندگیتان را وقف کنید تا یک عمر با سربلندی زندگی کنید. تا در برابر فرزندان و نوه های خود با غرور از حضورتان در این روز یاد کنید!
چنین روزی در زندگی ایرانیها هر سی چهل سال یکبار بیشتر رخ نمی دهد!
مهم نیست که نماز می خوانید یا نه! مسلمان هستید یا نه! دین دارید یا نه! ترک هستید یا فارس! عرب هستید یا لر یا ... فرقی نمی کند! مهم آن است که دربند نباشید! دربند گروهکی فاجر و خودبین و خودپرست که سرنوشت دین و دنیای یک ملت را در دست خود گرفته اند! گروهکی خدانشناس که آدم می کشند و از خونش شانه خالی می کنند! خدایگان زر وزور و تزویر، که با پول ملت، علیه ملت آدمکش اجنبی اجیر می کنند! پشته پشته نعش بیجان جوانان ملت را در سردخانه میوه انبار می کنند. خود تخریب می کنند و می کشند ولی در فساد خانه سیمایشان، ملت راتخریبچی، آشوبگر و جانی می نامند! برای کشته مصری سینه می درانند اما از کشته های وطن یادی نمی کنند! به جای آنکه از پول ملت برای امنیت مردم هواپیما تیار کنند، برای امنیت خودشان، وسایل شکنجه ملت را می خرند!

اگر جمعه نیاید! اگر جمعه نباشید! دنیا دنیا در برابر تاریخ و وجدانتان شرمنده خواهید بود! شما را قسم می دهم به خون جوانان بیگناه وطن! که نگذارید خونشان پایمال گردد! شما را قسم میدهم به ناله های مادر "سهراب" به داغ فروخورده پدر "ندا" و ضجه های مادران و خواهران و پدران دیگر شهیدان سبز، شما را قسم میدهم به رنجهای خانواده های زندانیان، شما قسم میدهم به خون شهیدان 25 خرداد در میدان آزادی، به خون شهیدان 30 خرداد در میدان توحید و خیابان انقلاب و امیرآباد و ...به شهیدا ن کوی دانشگاه، قسم میدهم به انبوه "امیدهای جوانان وطن" که با زیر چکمه های کودتاچیان خشک شد، شما را قسم میدهم به باتومهایی که 18 تیر بر سر آن مادر پیر در مقابل بانک سپه میدان انقلاب فرود آمد، به لگدهایی که آن پدر در خیابان آزادی خورد، به اهانتهایی که به آن خواهر گردید، به اندوه دخترانی که لباس عروسیشان سیاه شد.
شما را قسم میدهم به آزادی، به عشق، به انسان بودن، به وفاداری، به ایرانی بودن، به همه چیزهایی که دوست دارید، اما از آن محرومید!
شما را قسم می دهم که به پا خیزید و خود را به ظهر جمعه تهران برسانید. این روز روز سرنوشت ماست. روز سرنوشت فرزندان ماست. اگر بیاییم خواهیم توانست ابرهای سیاه ترس و خفقان و نومیدی را از خودمان و از ایرانمان دور کنیم! اما اگر در خانه بنشینیم و به صفوف مردم در روز جمعه ملحق نشویم همشیه تاریخ خجل خواهیم بود، تا زنده ایم پشیمان خواهیم بود.

"بالاترین" در تسخیر جملاتِ قصارِ اندیشمندان و حکیمانِ ساکن در تویتر و فرندفید!

دوستان خوب میدانند که نوشتن و ویرایش چند باره مطلب جدی یک و نیم تا دوصفحه ای برای یک وبلاگ با احتساب زمانهایی که فرد در وب می گردد تا آن موضوع را از جوانب مختلف بکاود وبعد مطلبش را بنویسد چیزی بین نیم تا حداقل یک ساعت، بسته به مهارت نویسنده زمان می برد.
گذشته از آن با توجه به مسدود بودن" بالاترین" در ایران، استفاده از فیلتتتتر شکنها برای ورود و ارسال لینک، با اینترنت نفتی داخلی، قوزِبالاقوز می شود. این کار نیز گاهی اوقات 15 دقیقه تا نیم ساعت طول می کشد تا مطلبی روی بالاترین ارسال شده و ویرایش احتمالی مورد نیاز بار یان انجام گیرد. چنین وضعیتی معمولا فرد را از نظردادن یا مثبت و منفی دادن درباره مطالب دیگران منصرف می نماید. مشکلی که خیلی از دوستان داخل کشور با آن آشنایند.

با این اوصاف، چنین لینکهایی در زیر انبوهی از مطالب تکراری و احساسی و یا برخی جملات قصار نقل شده از تویتر و فرند فید، دفن می شود. همین دیشب شونصد نفر، پشت سر هم، خبر "رفتن میرحسین به منزل سهراب اعرابی" را ارسال کردند و تا نزدیک ظهر اکثر مثبتهای بالاترین را جذب خود کردند. بعد از آن هم نوبت رسید به دهها مطلب تکراری خبری ( نه تحلیلی) از سقوط هواپیمای توپولوف در قزوین. نمونه ها خارج از شمار است. امشب نیز خبر "رفتن میرحسین به نماز جمعه"!

جسارتا دوستان درباره داغ کردن جملات قصار اندیشمندان و حکیمان ساکن در تویتر و فرند فید اندکی تامل نمایند و با خساست بیشتری دست به این کار بزنند.

از طرفی پیشنهاد می کنم علمای بالاترین، با توجه به مشکلات و سختیهای لینکهای ارسالی از ایران، درصد وزنی مثبتهای کسب شده توسط دوستان داخل کشور را اندکی نسبت به دوستان خارج از کشور افزایش دهند.

زیدآبادی یک هفته پیش از دستگیری: اسلام اینها، یک اسلام من در آوردی با هسته ای از قدرت سیاسی و پول پخش کردن است!


چند روز پیش از انتخابات 22 خرداد، جلسه ای با حضور نمایندگان سه نامزد انتخابات ریاست جمهوری، دکتر زیباکلام (نماینده مهندس موسوی)، دکتر زیدآبادی (نماینده کروبی) و حجت الاسلام حسینی (نماینده رضایی) با میزبانی "حزب اسلامی ایران زمین" برگزار گردید. در اثنای صحبتهای زیدآبادی درباره دولت نهم، خانمی برخاست و به او اعتراض کرد که چرا از احمدی نژاد غیبت می کند؟! ... دکتر زیدآبادی چنین ادامه می دهد: آن حرف سعدی را بشنوید که غیبت در چهار جا حلال است . یکیش همین حاکمی است که (نامفهوم) تصمیم می گیرد. این غیبت نیست نقد است. ایشان (احمدی نژاد) اعتقاد دارد که عقل کل است و راجع به همه چیز می تواند تصمیم بگیرد. ایشان هر گروه و شورای تخصصی را که مانع راهش بوده یا کنترلش میکرده را منحل کرده است. از طرف دیگر نگاهش به کشور (جوری است) که فکر می کند ملک خصوصی (او) است. فکر می کند چون چهار سال پیش ما تحریم کردیم و عده ای از لج رفسنجانی به او رای دادند و او رئیس جمهور شد، اکنون مالک مطلق کشور شده و می تواند راجع به هر چیز و هر جایش تصمیم بگیرد. خب! این آدم برای مدیریت ما خطرناک است. کاش (تنها) همین بود. من یک روزنامه نگارم و در دوره ی ایشان در سه روزنامه و مجله ی : شرق، هم میهن و شهروند امروز کار می کردم که هر سه ی آنها توسط دولت او توقیف شد. او می آید در تلویزیون (مناظره با میر حسین موسوی) و در چشم من نگاه می کند و می گوید که در دولت من هیچ نشریه ای توقیف نشده است!


(خطاب به آن خانم و دوستانش) خب! شما که خیلی متشرع هستید (لابد می دانید که گفتن چنین دروغی از سوی احمدی نژاد) خلاف بیِّن شرع است. (شما که به من اعتراض میکنید) که آقا چرا غیبت او را می کنی، دروغ به این آشکاری را چه حساب می کنید. شما به جای اینکه آنجا (به احمدی نژاد) اعتراض کنید، به ما می گویید که چرا انتقاد می کنیم؟
(خطاب به دولتیان) شما شرع را بازیچه دست سیاست قرار داده اید، به همین خاطر است که همه چیز در این کشور مجاز شده است.
شرع، حتی در همان دستگاه فقه سنتی، برای خود اصول و مرامی داشت. من زمانی که در زندان بودم، به بازجویی که با من بد برخورد می کرد، توضیح میدادم، تا می گفتم قانون اساسی، می گفت بیندازش بیرون، می گفتم قانون موضوعه، می گفت هیچی، می گفتم حقوق شهروندی، می گفت هیچی! گفتم (پس) فقه سنتی ات را بگذار مبنا، تا بر اساس آن با هم رفتار کنیم. آن (فقه سنتی) که (مفهوم نیست. شاید :حوزه ای) را قایل است و به تو اجازه نمی دهد که بد دهنی کنی و هر چیز مزخرفی را (به من) بگویی. ولی من دیدم که (اینها) حتی فهمی از همان فقه سنتی هم ندارند.
(اسلام اینها) یک اسلام من در آوردی است که هسته اش یک قدرت سیاسی و جولان دادن و پول پخش کردن است و از اخلاق و معنویت مذهبی کاملا تهی و ریاکارانه است.
(آن بازجو) به من که بشر و انسان هستم توهین می کند ولی زمانی که می خواستم ریزه نانی را از روی صندلی بیندازم کنار، به من حمله می آورد که های! اینکار را نکن. به او گفتم: مرد حسابی! تو به من که باید این نان را بخورم توهین می کنی، این (جزء) مذهب نیست، ولی وقتی می خواهم آن ریزه نان را کنار بیندازم می گویی کفران نعمت است؟! آخه این چه دینی است که شما دارید؟ چه مذهبی است این؟ کجایش با قرآن و نهج البلاغه و حتی با همین رساله های عملیه حوزه سازگاری دارد؟ شما اگر اعتقاد داشته باشید باید فردا جواب پس بدهید. اگر (اعتقاد) ندارید، پس دست از سر این شریعت به عنوان ابزاری برای سرکوبی ما بردارید! خیلی متشکرم.

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

تغییر خلاقانه ی یک تصویر: احمدی نژاد با پیشانی بند و شال سبز!


در روزهای انتخابات و پس از آن عکسهای زیادی گرفتم. اما چون نه به اینترنت پرسرعت دسترسی دارم و نه از دولتی سر دولت کودتا، دل و دماغی برای کار مانده، عکسها را ریخته ام در انباری! امروز که آنها را مرور می کردم عکس جالب و با معنی ای از راه پیمایی طرفداران موسوی روز 20 خرداد یافتم. این عکس را در خیابان آزادی زیر پل یادگار امام گرفتم. ابتکار زیبایی در عکس بکار رفته است.تغییر خلاقانه ی یک تصویر. یادش بخیر چه روزهای پر نشاط و امیدی بود و افسوس که چه روزهای پر از کدورت و خفقان و یاسی است این روزها!
برای آپلود آسان، اطراف آن را برش داده و به GIF تبدیل کرده ام. فایل اصلی در حجم 1.14 مگابایت و در اندازه 2048*1536 می باشد.

تذکر فوری و جدی: کسانی که روز جمعه می آیند حتما خود را داخل جمعیت و صفوف نمازگزاران کنند



من قبلا به اشتباه گفته بودم که مردمی که به هر دلیل نمی خواهند در نماز باشند (نمازنخوانان، اقلیتهای مذهبی، مخالفان هاشمی و ...) می توانند در پارک لاله یا منزل یا کوچه های اطراف دانشگاه تهران تا پایان نماز بمانند و بعد از پایان نماز به جمعیت نمازگزار در محدوده دانشگاه برای راهپیمایی انتهایی مراسم بپیوندند. ولی بعد فهمیدم که تحلیلم اشتباه بوده است. دوستان بخوبی می دانند که نیروهای سرکوبگر در روزهای 30 خرداد و 18 تیر امسال، تمام ورودیهای متصل به خیابان آزادی و میدان انقلاب را بستند و به کسی اجازه پیشروی ندادند. شاید آنها در روز جمعه بار دیگر نگذارند پس از پایان نماز مردم از پارک لاله، خیابانها و کوچه های اطراف و منازل مسکونی، به سمت دانشگاه تهران سرازیر شوند. از این رو اکیدا توصیه می کنم اگر کسی واقعا مایل به مشارکت در حرکت عظیم روز جمعه است و مصمم است که بیاید باید قبل از شروع نماز خود را به محل دانشگاه تهران برساند و خود را در میان نمازگزاران جای دهد. نیروهای سرکوبگر بعد از پایان نماز، اجازه اضافه شدن جمعیت از خیابانها و کوچه های اطراف دانشگاه و رفتن آنها به سمت دانشگاه را نخواهند داد. دوستان مستقر در بلوار کشاورز و پارک لاله هم باید حداقل خود را به صفوف آخر نماز مستقر در بلوار کشاورز بچسبانند و گرنه ممکن است بعد از اتمام نماز خروجیهای پارک لاله را به سمت بلوارکشاورز و خیابان ولیعصر و کارگر ببندند و مردم را در پارک محبوس کنند. بنابراین تمام کسانی که روز جمعه می آیند باید خود را قبل ازشروع نماز در بین نمازگزاران جای دهند. اینطوری احتمال حضور موثر سبزها بیشتر می شود. همچنین در هنگام شعار های احتمالی، وحدت و کوبندگی بیشتری خواهیم داشت. لطفا به نحو مقتضی به اطلاع همه مشارکت کنندگان در مراسم روز جمعه برسانید.

ای بچه های مشهد! ای بچه های احمدآباد! ای بچه های طبرسی! من اعلام خطر می کنم!

ای دلیران خراسان! ای دلیران نیشابور! ای میراث داران سربداران! ای تربتیها! ای بچه های مشهد! ای بچه های احمدآباد! ای بچه های طبرسی! ای بچه های سجاد! ای بچه های آزادشهر! ای بچه های کوهسنگی! ای بچه های آبکوه و نوغان! ای بچه های خواجه ربیع!
ای شاتوت!
من اعلام خطر می کنم! ا.ن ، جرثومه فساد و تباهی می خواهد با تزویرش در زیارت مشهد، برای خودش آبرو بسازد! نشان دهید که مشهدی ها و خراسانیها بری هستند از طرفداری از این آدمک منحوس و منتصب! نشان دهید که طرفدار دولت کودتا نیستید! نشان دهید که دلتان با مردم تهران و تبریز و اصفهان و شیراز است! نشان دهید که از "دروغ" و "تباهی" و "فساد" آن کوتوله و آن دیکتاتور اعظم بیزارید. نشان دهید که شما با شهیدان روز 25 خرداد تهران همنوا هستید. نشان دهید که دلتان برای آزادی از یوغ دیکتاتوری پر می زند. نشان دهید که اندیشه هایتان هنوز سبز است.
مبادا بگذارید ا. ن با خاطره خوش مشهد را ترک کند.
این هم یک تجمع با مجوز در مشهد، روز پنجشنبه در کنار حرم اما هشتم، ببینیم و از غیرتتان و شرفتان تعریف کنیم. انشالله

در یک روز باقیمانده با تلفن و درخواست حضوری همفکرانتان را برای یک تجمع بزرگ در صحن جامع رضوی آماده کنید.

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

11 توصیه مهم برای تجمع سبز علیه کودتاچیان در نماز جمعه تهران

آنچه می خوانید برخی از تجربه های شخصی ام از شرکت در نماز جمعه (عملی که بعد ها به دلایلی از آن توبه نمودم ) می باشد که آن را جهت هماهنگی بین دوستان و کسب موفقیت هر چه بیشتر حرکت "جنبش سبز" در جمعه آینده نوشته ام. من حتما حتما شرکت می کنم. امید وارم سایر دوستان هم نکات مفید خود را در ذیل این مطلب یا در مطلبی مستقل بنویسند:

1- یادتان نرود که"هدف، تمام وسیله ها را توجیه می کند"! این همان کاری است که "کودتا چیان" می کنند. هدف ما اصلا شرکت در نماز جمعه، یا نماز خواندن پشت سرهاشمی نیست، هدف حضور میلیونی دوباره در خیابانهای تهران در روز جمعه است. ما اصلا به هاشمی و نگرش او به "جنبش سبز" کاری نداریم. ما از یک فرصت بزرگ، برای ابراز نظر علیه کودتاچیان استفاده می کنیم. اگر خامنه ای در 29 خرداد جنبش را سرکوب کرد، ما در 26 تیرماه دوباره نهال سبز آن را آبیاری خواهیم کرد و به تنومندی اش خواهیم افزود.
2- اکنون باید تمام برنامه ریزیها با فرض آمدن هاشمی به نماز جمعه باشد. حتی اگر برنامه هاشمی را لغو کنند ما باید به نماز جمعه برویم و به محض ظاهر شدن فرد دیگری به جز هاشمی در پشت تریبون، از صفها خارج شویم و به سوی میادین اطراف نمازجمعه راه پیمایی مسالمت آمیز آنجام دهیم (به نکته6 را حتما در مورد خارج شدن سریع از نماز جمعه توجه کنید)
3- جسارتا، آقایان سبز، در روزهای آینده قدری ته ریش در صورت خود حفظ کنند و در صورت امکان هنگام رفتن به سمت نمازجمعه، پیراهن آستین دار سفید بپوشند و آن را روی شلوار خود بیندازند. اگر تسبیحی هم بچرخانند که نور علی نور می شود! خانمهای سبز هم بایستی حتما با چادر مشکی تا دم در نماز جمعه بروند و در هنگام نماز نیز یک چادر گلدار همراه داشته باشند. ورود بدون چادر به محوطه دانشگاه تهران در روز برگزاری نماز جمعه هم ممنوع است و هم نداشتن آن، باعث برانگیختن سو ظن کنترلچی ها در نیت سبزتان خواهد شد.
4- برای نشان دادن وفاداریتان به ولایت و نظام کودتا! در مقابل ماموران بازرسی گیتها، چند برگ روزنامه کیهان، رسالت (و یا "پرتو": متعلق به همین قاسم روانبخش روانی!) در دست خود بگیرید اما به هنگام خواندن نماز در روی آسفالت خیابان از آنها بعنوان زیر پایی استفاده کنید! بازرسی بدنی معمولا شدید است. بازرسان جیبها، زیر بغل و دور کمرتان را می کاوند. از این رو بهتر است شک آنها را برنینگیزید.
5- ورود و خروج آقایان به داخل دانشگاه تهران، از سه در: "درب شمالی در خیابان پورسینا، دانشکده پزشکی"، "درب شرقی در خیابان قدس- طالقانی" و "درب جنوبی در خیابان انقلاب" انجام می پذیرد. خانمها نیز از دربهای واقع در خیابان 16 آذر وارد می شوند. از این رو برای جلوگیری از اشتباهات گذشته و پراکندن توان عملیاتی نیروهای سرکوبگر، لازم است راه پیمایی انتهایی مراسم نماز جمعه به سمت مسیرهای مختلفی انجام پذیرد. مثلا می توان به سمت میدان فلسطین و میدان ولی عصر از سمت در شرقی، به سمت میدان انقلاب و خیابان آزادی از دربهای خیابان انقلاب و خیابان 16 آذر (خانمها) و نیز به بلوار کشاورز و خیابان ولیعصر از سمت درب شمالی راه پیمایی نمود. افرادی هم که در خارج از دانشگاه نماز می خوانند یا در پارک لاله و کوچه ها و خیابانهای مجاور حضور دارند خود را به نزدیکترین مسیر برسانند. شهروندانی هم که به هر دلیل به نماز نمی آیند خود را به تجمعات انتهایی نماز در اطراف دانشگاه تهران (حدود ساعت 2 بعد از ظهر) برسانند.
6- برای حفظ چالاکی خود، ازآوردن هر گونه وسیله ای مانند موبایل، کیف، زیرانداز، کتاب، و .. خود داری کنید. به صورت معمول تمام وسایل نمازگزاران به "اتوبوسهای دریافت امانت" سپرده می شود. در انتهای نماز تا شما وسایل یا موبایلتان را از صفهای شلوغ تحویل امانات پس بگیرید نیم یا یک ساعت علاف شده اید. زمان و عکس العمل سریع بسیار مهم است. از این رو توصیه می شود برخی از دوستان که موبایلهای دوربینی خوبی (برای ثبت مراسم) دارند اصلا وارد محوطه دانشگاه نشوند تا بتوانند موبایل خود را برای تصویر برداری، به محض شروع راه پیمایی یا شعار های قبل از نماز، پیش خود نگه داشته باشند. انتشار تصاویر راهپیمایی در وب بخش مهم، اثر بخش و امید آفرین "عملیات روز جمعه" است.
7- کسانی که می خواهند در محوطه اصلی نماز(همان قسمت مسقف) حضور یابند، باید یک دو ساعت زودتر یعنی حدود ساعت 11 بروند. سعی کنید برای رفتن به این قسمت با دوستانتان بروید تا در هنگام شعار دادن از تاثیر و بلندی صدای شعارهای خود مطمئن شوید. در این میان باید مواظب دوربین های امنیتی و دوربینهای صدا و سیما باشید. بین دو نماز و یا در پایان نماز دوم سریعا جای خود را تغییر دهید تا در صورت شناسایی شدن، نتوانند بریزند سرتان! اگر می توانید حتما یک "ماسک" هم به نوعی با خود به داخل ببرید. قبل از نماز و در حین راهپیمایی به کارتان خواهد آمد.
8- شعارها نباید تند و تحریک آمیز باشد. شعار مستقیم علیه ا.ن یا رهبر، می تواند به شدت موجب تشنج بین نمازگزاران سنتی و سبزها گردد. شعارها باید در این مرحله در "عدم مشروعیت دولت کودتا" باشد.
9- ظرف یکی دو روز آینده، برنامه تجمع و راهپیمایی در نماز جمعه تهران را به اطلاع دوستان و آشنایان همکاران خود برسانید.
10- قبلا هم گفته ام هر کسی می تواند بیاید. حتی دوستان اقلیتهای مذهبی، نماز نخوانان، شهرستانیها و ... هر کسی دوست نداشت در نماز باشد می تواند تا آغاز راهپیمایی در پارک لاله به نیت هواخوری بنشیند و لذت ببرد!
11- این مطلب را هم ببیند درباره پخش سی دی های "ایران سبز" با جلدهایی از "مداحی حاج منصور ارضی" یا ...
+پخش سی دی "ایران سبز" در نماز جمعه با جلدهایی از "مقام معظم رهبری" یا "حاج منصور ارضی"!
12- در بین خطبه های نماز اگر لازم بود تا حرفهای هاشمی را تایید کنیم به جای شعار معمول یعنی: "الله اکبر الله اکبر خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه" بگوئیم:
"الله اکبر الله اکبر مرگ بر دیکتاتور چه شاه باشه چه دکتر مرگ بر دولت کودتا"
------------------------------------------------------------
روش خواندن نماز:

سوال: لطفا یه نفر روش نماز خوندن(همین خم و راست شدن رو هم بگید کفایت میکنه) رو آموزش بده(من زرتشتی هستم)

آموزش تصویری و ساده نماز، درباره اینکه اصطلاحات نماز چیست و ... :http://pccity.wordpress.com/2009/03/25/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/

اما خواندن نماز جمعه با این روش انجام می شود: 1- نماز جمعه دو رکعت است (مانند نماز صبح) و دو قنوت مستحبي دارد؛ يکي در رکعت اول، قبل از رکوع و ديگري در رکعت دوم، پس از رکوع.2- نماز جمعه، اول ظهر روز جمعه و به جاي نماز ظهر خوانده مي شود.3- خواندن دو خطبه، توسط امام جمعه، قبل از نماز، واجب است.4- وقتي که امام جمعه، خطبه هاي نماز جمعه را مي خواند، شرکت به خطبه ها گوش می دهند، و...

به نماز جمعه بیایید حتی نماز نخوانان، غیرمسلمانان و شهرستانیها، پخش سی دی "ایران سبز" در نماز جمعه با جلد حاج منصور ارضی!


1- مگر نه اینکه خامنه ای گفت "تفکرات احمدی نژاد بیشتر از هاشمی به من نزدیکتر است"، پس بیایید با رفتن به نماز جمعه نشان دهیم که ما تفکر هاشمی را بیشتر از "خامنه ای" و "احمدی نژاد" قبول داریم. شاید خامنه ای تکانی بخورد. لطفا آنهایی هم که اهل نماز نیستند بیایند و در میان سبزه های بلوار کشاورز و پارک لاله برای هواخوری تا زمان برگزاری تجمع، آماده بنشینند. حتی اگر شده دوستان از شهرهای دور و نزدیک هم به تهران بیایند. دوستان غیر مسلمان هم بیانید در تجمع پس از نماز شرکت نمایند (نماز حدود ساعت 2 بعد ازظهرتمام می شود). راهپیمایی آرام بعد از نماز جمعه به سمت آزادی یا هر جای دیگر می تواند بسیار معنی دار باشد... اهمیت این نماز جمعه بیشتر از نماز جمعه 29 خرداد خامنه ای است. فررصتی برای زنده کردن دوباره جنبش. من خودم حتما حتما شرکت می کنم حتی اگر بخواهند این شرکت مرا پای نظام، اسلام، خامنه ا، احمدی نژاد یا هاشمی یا هر چیزدیگری بگذارند . ... پس لطفا بالانشینهایی که حتما به نماز جمعه می روند، مثبت دهند تا تخمینی از میزان مشارکت بدست آید. در ضمن اگر در دقایق پایانی "امام جماعت" را عوض کردند، باید همگی صفهای نماز را خالی کنیم و شروع به راهپیمایی در خیابان نمائیم.

2- جهت آگاه سازی نمازگزاران سنتی تهرانی از وقایع اخیر و نیز دست به دست شدن سی دی "ایران سبز" در میان مردم عادی تهران، که اکثرا از مناطق جنوبی و حاشیه شهر به نماز جمعه می آیند، پیشنهاد می کنم سی دی ایران سبز به طور رایگان در نماز جمعه توزیع گردد. برای جلوگیری از جلب توجه توسط ماموران می توان روی آن برچسبهایی از عکس خامنه ای یا "سعید حدادیان، یا "حاج منصور ارضی چسیاند. و رویشان نوشت: "گلچین دعاهای اسلامی " یا "نوحه های حدادیان: شبهای رمضان "87، "نوحه های حاج منصور ارضی: شبهای رمضان87. یا "تذکرات اخلاقی استاد اخلاق حضرت آیت الله .." و چیزهایی شبیه این. البته در فایل ابتدایی فیلم توضیح دهید که به دلیل ترس از ماموران حکومت مجبور به چنین پلیتیکی شده اید و عذر خواهی کنید.
چون من سابق بر این در همین فازها بود ه ام! بخوبی می دانم که خرید و فروش این گونه سی دی ها در مقابل نماز جمعه و مهدیه تهران در روزهای نزدیک به ماه رمضان شدت می گیرد. برای چاپ ارزان قیمت جلد سی دی هم می توانید به مغازه های پاساژ مهستان در خیابان کارگر جنوبی، نرسیده به میدان انقلاب مراجعه کنید. در هنگام توزیع سی دی ها نیز می توانید از نوجوانان دستفروش در اطراف نمازجمعه با دادن چند هزارتومان استفاده کنید و خودتان چند متز آنطرفتر بر کارش نظارت نمایید. این کار را می توان در همه هفته های در نمازجمعه استفاده کرد. برای جلوگیری از ظنین شدن مردم حتی می توانید قیمت ناچیزی در حدود 100 یا 200 توامن هم برای هر سی دی بگیرید....

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

پیشنهادی برای ورود به فاز عملی مبارزه با راه اندازی شبکه ماهواره ای با مشارکت همه ایرانیان داخل و خارج از کشور

راهپیمایی 18 تیر 88 نشان داد که جنبش هنوز هم زنده است. هنوز هم می تواند خواب و آرامش را از کودتا گران بگیرد. اما نباید فکر خود را کاملا معطوف به این برنامه های ایذایی در مناسبتهای خاصی کنیم و با خوش بینی زیاد، انتظار داشته باشیم که در دوره یک یا دوساله به پیروزی برسیم. ما باید یک برنامه 10 یا 15 ساله برای سرنگونی رژیم دیکتاتوری اسلامی پی بریزیم. در این راه باید برنامه های "کوتاه مدت" میان مدت" و "بلند مدت" تدوین و اجرا کنیم.
برنامه های کوتاه مدت می تواند همین راهپیماییها و اعتراضات خیابانی باشد. اما جنبش در دراز مدت نیازمند توضیح و تشریح مبانی تئوریک، فلسفه سیاسی و ایده های خود در دوران مبارزه و پس از پیروزی، برای آحاد مردم است. متاسفانه بسیاری از مردم عادی و شهروندان ایرانی و حتی هموظنان بسیجی و سپاهی و نیروی انتظامی، ریشه ای اعتراضِ مردمی را که در خیابانهای تهران در یک ماه اخیر راه پیمایی نموده اند را نمی دانند و درک روشنی از فضای کنونی کشور و عقب ماندگیها و ضعفهای آن در سایه اخبار ناقص و نادرست صدا و سیمای کودتا ندارند.

روز 18 تیر در خیابان انقلاب و کارگر و فاطمی و ...، همگان دیدند که رژیم کودتا بر روی نسل چماقداران 15 یا 16 ساله هم حساب باز کرده است. نوجوانان معصومی که مغزشان کاملا توسط کودتا گران شستشو داده شده است تا بر روی مردمی که به خیال آنها ضد دین، ضد میهن، آشوبگر و... هستند، چماق برکشند. ما برای پیروزی در دراز مدت ناچاریم که با کار رسانه ای درست و شدید، این نوجوانان ناآگاه بسیجی و سایر هموطنان سپاهی و نیروی انتظامی و نیز همه مردمی را که هنوز دل به این نظام دیکتاتوری بسته اند، قانع و جذب کنیم.

حقیقت آن است که عملکرد بی بی سی در 18 تیر امسال نشان داد که هیچ امیدی نمی توان به شبکه های ماهواره ای از جمله بی بی سی و حتی صدا ی آمریکا داشت. چه بخواهیم ونخواهیم عده ای از مردم به این شبکه ها به دلایل ذهنیت تخاصم سی ساله با آمریکا و انگلیس، و یا بهانه های مذهبی و تاریخی و ... بدبین هستند. حساب شبکه های لس آنجلسی هم که روشن است. آنها هنوز در فضای سال 57 سیر می کنند و هیچ درک روشنی از تحولات اخیر ایران ندارند. دادن رهبری رسانه ای به آنها نیز یکی از اشتباهات بزرگ می باشد.
از این رو باید همه ایرانیان آزادی اندیش در داخل و خارج ایران، دست همدلی به هم دهند و یک شبکه ماهواره ای با عنوان "سیمای آزادی ایران" " شبکه سبز ایران" یا هر عنوان راه اندازند و تمام کوششهای مادی و معنوی و رسانه ای و ... را برای پویایی و دوام آن بکار گیرند.
ایجاد این شبکه می تواند در قالب یک شرکت سهامی هم پیگیری شود. شاید سهامی شدن آن بتواند بسیاری از مشکلات مالی آن را برطرف نماید. چه بسا بسیاری از ایرانیان داخل و بویژه خارج از کشور، حاضر باشند به جای کمک به حزب جمهوری خواه آمریکا، حزب کارگر انگلیس و یا حزبی در استرالیا کمکهای مالی خود را صرف پیروزی جنبش سبز ایرانیان کنند. بویژه در فضای کنونی ایجاد شده در دنیا بعد از تظاهراتهای عظیم مردم تهران، دل همه ایرانیان خارج از شکور برای کمک به پیروزی مردم بی دفاع ایران می تپد. همچنین بسیاری از روزنامه نگاران و وب نویسان هم حاضر به شرکت در برنامه سازی و تهیه خوراک برای "شبکه سبز ایران" به صورت داوطلبانه خواهند بود.
مطمئن باشید که در میان چند ده میلیون ایرانی معترض به دولت کودتا در داخل و خارج، از همه اقشار ملت حضور دارند. حقوقدان، روشنفکر، اساتید دانشگاه، تاجران، هنرمندان، مهندسان، وب نویس، فیلمبردار، مجریان هنری و گوینده، نویسندگان علمی و سیاسی، مستند ساز و ....
اینها پتانسیل عظیمی هستند که در صورت هدایت و برنامه ریزی درست می تواند جذابترین برنامه ها را با حداقل امکانات مالی و پرسنلی سازمان دهند. پیش از همه اینها لازم است هیات مدیره ای از افراد معتمد و متخصص تشکیل شود تا مردم با دلی قُرص، کمکهای مالی و معنوی خود را روانه این شبکه واقعا ملی نمایند.
ترجیح خود من معرفی هیاتی از سوی افراد زیر می باشد:
محمد خاتمی، میر حسین موسوی، مهدی کروبی، استاد مصطفی ملکیان، استاد محمد رضا شجریان، محسن مخملباف، دکتر عبدالکریم سروش، دکتر صادق زیباکلام، دکتر جلایی پور، دکتر محسن کدیور، دکتر مهاجرانی، مهدی افخمی، کرباسچی، ابوالفضل فاتح و...

شبکه ماهواره ای جنبش سبز مردم ایران باید با دعوت از نخبگان و دانشمندان و آزادیخواهان، اخبار و مبانی تئوریک جنبش و برنامه های مبارزاتی خود را به اطلاع مردم برساند. تنها در این صورت است که جنبش می تواند علاوه بر تهران، آگاهی و بیداری را به شهرستانها نیز ببرد. تنها در این صورت است که می توان گفت ما در چند قدمی پیرو.زی خواهیم بود ورای هر گونه یاس یا خوش بینی!
از دوستان متخصص کسی می داند هزینه های راه اندازی و اداره یک شبکه ماهواره ای در حد بی بی سی فارسی با روزانه ه تا چهار ساعت برنامه چقدر است؟

۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

ضد حال به گردشگران کره ای در توچال


جمعه دوازدهم تیرماه، در ایستگاه اول کوهنوردی توچال لحظه ای جهت استراحت نشستیم. حدود ده دوازده نفر از گردشگران جوان کره ای دور هم جمع شده بودند. یکی از آنها گیتار می زد و دیگران دست می زدند و با شادمانی سرودهای کره ای می خواندند. چند دقیقه ای نگذشته بود که یکی از برادران ارزشی که به گمانم کارمند یا بلیط فروش همان ایستگاه بود، آمد جلو و با ایما و اشاره به آنها اخطار داد که "هر گونه الات موسیقی و شادمانی در کوه" ممنوع است. کره ای ها که ضد حال حسابی خورده بودند، علت این ممنوعیت را درک نمی کردند و هاج و واج مانده بودند! چند نفر از دوستان ایرانی جلو رفتند و وضعیت مملکت گل و بلبل را برایشان تشریح نمودند.

دنیا کجاست ما کجاییم؟ در مملکت ما تقلب و دروغ و ..آزاد و ممدوح است، اما موسیقی و شادمانی، ممنوع! تازه با این نگاههای متحجرانه می خواهیم در گردشگری و جذب گردشگر پیشرفت کنیم.