1- ساعت30/8 صبح که از مقابل دانشگاه رد می شدم، تعداد زیادی از اتوبوس با پلاک سپاه و برخی اتوبوسهای اجاره ای از اطراف شهر و تهران (کرج، ملارد و ...) در حال پیاده کردن نیرو برای پر کردن قسمت مسقف نماز جمعه بودند. به دلیل همراه داشتن دوربین عکاسی، داخل نرفتم و به ثبت مشاهداتم در اطراف دانشگاه پرداختم.
2- از ساعت 30/11 تجمع عده ی کثیری از طرفداران موسوی در خیابان قدس، پور سینا و 16 آذر شکل گرفته بود. آنها مدام شعار می دادند: یا حسین، میر حسین
مرگ بر روسیه، مرگ بر چین
حسین حسین شعر ماست، میرحسین افتخار ماست
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
برادر شهیدم رایت رو پس می گیرم
3- بعد از مداحی حدادیان، "شعار چاق کن" ستاد نمازجمعه تهران، پشت تریبون رفت. ابتدا خبری را نقل کرد که رئیس جمهور آمریکا چنین و چنان گفته است! پس ای مردم، بیایید تمام نفرت خود را سر آمریکا خالی کنیم و یکصدا فریاد بزنیم، مرگ بر آمریکا.
جمعیت کثیری که در خیابان بودند در لبیک به او! یکصدا و مهیب جواب دادند: مرگ بر روسیه! مرگ بر روسیه ... صدایی که تا صدها متر آنطرفتر و تا تریبون نماز جمعه و خیابان انقلاب را درنوردید. جوانکِ شعار چاق کن، که گوش بفرمانی مردم را به سیاق هفته های پیش نمی دید، از ملت همیشه در صحنه، خواهش کرد که تنها شعارهای تریبون نماز جمعه را تکرار کنند. او دوباره خبر و تحلیلی را در باره اسرائیل گفت که چنان کرده و نتانیاهو چنین گفته (چیزی در همین مایه ها). و مجددا از ملت همیشه در صحنه درخواست کرد که تمام انزجار خود را بر سر اسرائیل خالی کنند و فریاد بزنند، مگر بر اسرائیل. مردمان سبز و به جان آمده از دست اسرائیل! دوباره یکصدا و کوبنده فریاد زدند، مرگ بر روسیه، مرگ بر روسیه! ....
طفلکی از رو نمی رفت. مثل آقایش پررو بود. باز هم اراجیف بافت و مردم به سبک سبزها با شعارهای سبز ریدند به دولت کودتا و حامیان خارجی اش!
4- آخوند نقوی، منصوب خامنه ای در اداره نماز جمعه کشور (مرکز سیاستگزاری ائمه جمعه)، در اراجیف طولانی و ملال انگیزش چند خط را دنبال کرد: خطبه های نماز جمعه باید حامی رهبری باشد، ما در نماز جمعه همیشه فراجناحی عمل می کنیم! (به ریش عمه ات خندیدی دروغگو) ، امام نماز جمعه تنها باید بر مبنای سیاستهای نظام و در حمایت از آن سخن بگوید. امام جمعه حق ندارد از تریبون نظام جمعه برای خودش خرج کند. و ... یارو داشت رسما هاشمی را تهدید می کرد که فقط در چارچوب حمایت از دولت و خامنه ای حرف بزند.
5- از داخل دانشگاه خبری ندارم ولی جمعیتی که در خیابانهای اطراف بود، حدود 80 تا نود درصد از وفاداران سبز بودند. به گمانم به دلیل حضور هاشمی، خیلی از نمازگزاران سنتی به نماز جمعه نیامده بودند. آنهایی هم که آمده بودند بیشتر در داخل دانشگاه بودند به صورت سازماندهی شده، آمده بودند تا هم جلو دوربینهای صدا وسیما مانور دهد و هم نگذارند هاشمی خدایی نکرده در مذمت رهبری و دولت سخن بگوید. من گمان می کنم اگر هم در نماز مانده باشند خیلی های آنها نیت نماز فرادا کرده باشند! خلاصه اینکه، جمعیت نمازگزار یا اجتماع کننده، قریب به اتفاق از معترضین به دولت کودتا بودند.
6- عده ای روحانی جوان و جوجه های بسیجی دور هم جمع شده بودند و درباره شعارهای و رفتارهای سبزها با هم تبادل نظر می کردند. خیلی از آنها هم با تاسف به کف زدن مردم در حمایت از شعار های جنبش نگاه می کردند. من می توانستم به آسانی فکرشان را بخوانم: وای! اینها اسلام و نمازجمعه را به مسخره گرفته اند و ...
7- با آمدن هاشمی به جایگاه، مردم با شعارهای خود از او حمایت کردند. عد ه ای هم می گفتند: "هاشمی! خمایت ، حمایت" یا "هاشمی! سکوت کنی، خائنی!" صدای طرفداران کودتا هم از داخل دانشگاه می آمد که چرندیاتی در حمایت از رهبری می فرمودند:"خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست" یا "مرگ بر ضد ولایت فقیه"!
8- هاشمی ابتدا خواهش کرد که مردم در بین حرفهای او، شعار ندهند. اما در اثنای حرفهایش بویژه وقتی در خطبه دوم، صحبتش به وقایع اخیر رسید، بارها و بارها با حمایت مردم و کف زدن آنها یا شعارهای دیگر مواجه شد.
9- حرفهای هاشمی درباره وقایع اخیر به گمان من، حد میانه ای داشت. بازگشت به قانون، بحث و مناظره معترضان و کودتاچیان درباره چگونگی وقایع اخیر و شنیدن استدلال طرفین در صدا و سیما و سپس واگذاری نتیجه گیری به مردم، دلداری به خانواده کشته شدگان اخیر، لزوم آزادی زندانیان روزهای اخیر، آزاد گذاشتن نقد در مطبوعات در چارچوب قوانین موجود، نکوهش شدید دولت چین... حرفهایی که در مجموع به دل من یکی که نچسبید. من انتظار داشتم حداقل روشن تر از تقلب بگوید و جواب حرفهای احمدی نژاد و کارهای او را با کوبندگی بدهد! او از واژه، مشکلات پس از انتخابات" به جای "تقلب" استفاده کرد.
10- در حین حرفهای هاشمی، جمعیت سبزبیشماری که در حوالی تقاطع 16 آذر با کوچه ادوارد براون تجمع کرده بودند، با پلیس ضد شورش درگیر شدند. این درگیریها تا شروع اقامه نماز توسط هاشمی ادامه یافت. به گونه ای که به سمت صفوف نماز در خیابان 16 آذر گاز اشک آور پرتاب کردند. صفوف به هم ریخت. هر آن ممکن بود تورسواران سپاه ثاالله به سوی مردم هجوم بیاورند. عده ی کمی در نماز ماندند و بقیه خارج شدند. من هم از خواندن نماز منصرف شدم. مردم شروع کردند به شعار دادن. اما همان عده محدود، همچنان زیر شعار و گازاشک آور نماز می خواندند. معرکه ای بود دیدنی! نماز دوم هاشمی در خیابان 16 آذر هم با التهاب و تشنج همراه بود. مردم علیه دولت این بار صریح تر علیه دیکتاتور وکودتاچیان شعار می دادند.
11- نماز که رسما تمام شد جمیعتی که در خیابان قدس بودند از مسیر خیابان پورسینا به 16 آذر آمدند تا همراه با جمعیت موجود در همان خیابان، به سمت میدان انقلاب پایین بیایند. وزیر شعار بازهم شروع کرده بود به درفشانی! می گفت بگویید مرگ بر آمریکا! جمیعت صدا می زد: مرگ بر روسیه. برای اولین بار در سی سال گذشته وزیر شعار نمازجمعه چیزی می گفت و چیز دیگری می شنید! گویی که به یکباره نماز جمعه از انحصارشان خارج شده و دیگر بخشی از مردم نمی گذارند تا طرفداران حاکمیت و کودتاچیان حتی در این "سنگر مطمئن"، آب خوش از گلویشان پایین برود.
12- سیل جمعیت همچنان پایین می آمد و شعار می داد. نیروهای انتظامی با پرتاب مداوم گاز اشک آور سعی در پراکندن مردم داشتند. ناگزیر سیل جمعیت از کوچه ادوادر بران به سمت امیرآباد چرخید ند. در ابتدای کوچه بودیم که به یکباره پرتاب گاز اشک آور دوباره باریدن گرفت. مردم، زنان و سالخوردگان به سختی می توانستند فرار کنند. عده زیادی از خانمها و کهنسالان وحشت کرده بودند. خانمی مبتلا به آسم، تنگی نفس گرفت و افتاد. عده ای او را به کناری کشاندند. مسیر کاملا مسدود بود. فرار به کندی صورت می گرفت. پریدم روی دیوار یک متری و دستم را از نرده های روی آن گرفتم و اندکی جلو رفتم (دانشگاه تهران هر زمینی را که در این حوالی می خرد، دورش را نرده های بلندی می کشد). جمعیت سراسیمه و هراسان اما کُند پیش می رفت. به گمانم حتی تا بحال چنین بلایی سر نماز گزارن فلسطینی در بیت المقدس هم نیامده باشد.
13- خودم را به امیر آباد رساندم و به سمت میدان انقلاب رفتم. دور تا دور میدان و همه پیاده روهای خیابان بوِزه ابتدای جمال زاده، پر از مامور و گارد ضد شورش بود. اشتباه نکنید! امروز نه سی خرداد بود و نه روز 18 تیر. مردم از نماز جمعه پایتخت ایران بر می گشتند!
14- به گمانم مردم به این راحتی ها دولت کودتا را آرام نگذارند. آنها در هفته ها و ماههای آینده، در هر اجتماع حکومتی مانند نماز جمعه، جمع شده و همین عظمت را به رخ خامنه ای و مُفتخوران درگاهش خواهند کشید. روزهای بزرگی در را هاست. روز قدس، روزهای برگزاری مسابقه فوتبال در آزادی، عاشورا و تاسوعا و ... مراسماتی که هر یک می تواند به شرط اطلاع رسانی درست و سازماندهی بهتر، جنبش سبز را همچنان زنده بماند و خواب راحت را بر کودتاچیان حرام کند. ما نباید به خانه برگردیم و همچنان این حرکات ایذائی و فرسایشی را به روش های مختلف از قبیل شعار نویسی و روشهای نافرمانی مدنی تکرار کنیم. و هر از چند گاهی، به بهانه ای، اعتراض خیابانی خود را به کودتاگران و دیکتاتور اعظم نشان دهیم. تا دیگر از این غلطها نفرمایند!
2- از ساعت 30/11 تجمع عده ی کثیری از طرفداران موسوی در خیابان قدس، پور سینا و 16 آذر شکل گرفته بود. آنها مدام شعار می دادند: یا حسین، میر حسین
مرگ بر روسیه، مرگ بر چین
حسین حسین شعر ماست، میرحسین افتخار ماست
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
برادر شهیدم رایت رو پس می گیرم
3- بعد از مداحی حدادیان، "شعار چاق کن" ستاد نمازجمعه تهران، پشت تریبون رفت. ابتدا خبری را نقل کرد که رئیس جمهور آمریکا چنین و چنان گفته است! پس ای مردم، بیایید تمام نفرت خود را سر آمریکا خالی کنیم و یکصدا فریاد بزنیم، مرگ بر آمریکا.
جمعیت کثیری که در خیابان بودند در لبیک به او! یکصدا و مهیب جواب دادند: مرگ بر روسیه! مرگ بر روسیه ... صدایی که تا صدها متر آنطرفتر و تا تریبون نماز جمعه و خیابان انقلاب را درنوردید. جوانکِ شعار چاق کن، که گوش بفرمانی مردم را به سیاق هفته های پیش نمی دید، از ملت همیشه در صحنه، خواهش کرد که تنها شعارهای تریبون نماز جمعه را تکرار کنند. او دوباره خبر و تحلیلی را در باره اسرائیل گفت که چنان کرده و نتانیاهو چنین گفته (چیزی در همین مایه ها). و مجددا از ملت همیشه در صحنه درخواست کرد که تمام انزجار خود را بر سر اسرائیل خالی کنند و فریاد بزنند، مگر بر اسرائیل. مردمان سبز و به جان آمده از دست اسرائیل! دوباره یکصدا و کوبنده فریاد زدند، مرگ بر روسیه، مرگ بر روسیه! ....
طفلکی از رو نمی رفت. مثل آقایش پررو بود. باز هم اراجیف بافت و مردم به سبک سبزها با شعارهای سبز ریدند به دولت کودتا و حامیان خارجی اش!
4- آخوند نقوی، منصوب خامنه ای در اداره نماز جمعه کشور (مرکز سیاستگزاری ائمه جمعه)، در اراجیف طولانی و ملال انگیزش چند خط را دنبال کرد: خطبه های نماز جمعه باید حامی رهبری باشد، ما در نماز جمعه همیشه فراجناحی عمل می کنیم! (به ریش عمه ات خندیدی دروغگو) ، امام نماز جمعه تنها باید بر مبنای سیاستهای نظام و در حمایت از آن سخن بگوید. امام جمعه حق ندارد از تریبون نظام جمعه برای خودش خرج کند. و ... یارو داشت رسما هاشمی را تهدید می کرد که فقط در چارچوب حمایت از دولت و خامنه ای حرف بزند.
5- از داخل دانشگاه خبری ندارم ولی جمعیتی که در خیابانهای اطراف بود، حدود 80 تا نود درصد از وفاداران سبز بودند. به گمانم به دلیل حضور هاشمی، خیلی از نمازگزاران سنتی به نماز جمعه نیامده بودند. آنهایی هم که آمده بودند بیشتر در داخل دانشگاه بودند به صورت سازماندهی شده، آمده بودند تا هم جلو دوربینهای صدا وسیما مانور دهد و هم نگذارند هاشمی خدایی نکرده در مذمت رهبری و دولت سخن بگوید. من گمان می کنم اگر هم در نماز مانده باشند خیلی های آنها نیت نماز فرادا کرده باشند! خلاصه اینکه، جمعیت نمازگزار یا اجتماع کننده، قریب به اتفاق از معترضین به دولت کودتا بودند.
6- عده ای روحانی جوان و جوجه های بسیجی دور هم جمع شده بودند و درباره شعارهای و رفتارهای سبزها با هم تبادل نظر می کردند. خیلی از آنها هم با تاسف به کف زدن مردم در حمایت از شعار های جنبش نگاه می کردند. من می توانستم به آسانی فکرشان را بخوانم: وای! اینها اسلام و نمازجمعه را به مسخره گرفته اند و ...
7- با آمدن هاشمی به جایگاه، مردم با شعارهای خود از او حمایت کردند. عد ه ای هم می گفتند: "هاشمی! خمایت ، حمایت" یا "هاشمی! سکوت کنی، خائنی!" صدای طرفداران کودتا هم از داخل دانشگاه می آمد که چرندیاتی در حمایت از رهبری می فرمودند:"خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست" یا "مرگ بر ضد ولایت فقیه"!
8- هاشمی ابتدا خواهش کرد که مردم در بین حرفهای او، شعار ندهند. اما در اثنای حرفهایش بویژه وقتی در خطبه دوم، صحبتش به وقایع اخیر رسید، بارها و بارها با حمایت مردم و کف زدن آنها یا شعارهای دیگر مواجه شد.
9- حرفهای هاشمی درباره وقایع اخیر به گمان من، حد میانه ای داشت. بازگشت به قانون، بحث و مناظره معترضان و کودتاچیان درباره چگونگی وقایع اخیر و شنیدن استدلال طرفین در صدا و سیما و سپس واگذاری نتیجه گیری به مردم، دلداری به خانواده کشته شدگان اخیر، لزوم آزادی زندانیان روزهای اخیر، آزاد گذاشتن نقد در مطبوعات در چارچوب قوانین موجود، نکوهش شدید دولت چین... حرفهایی که در مجموع به دل من یکی که نچسبید. من انتظار داشتم حداقل روشن تر از تقلب بگوید و جواب حرفهای احمدی نژاد و کارهای او را با کوبندگی بدهد! او از واژه، مشکلات پس از انتخابات" به جای "تقلب" استفاده کرد.
10- در حین حرفهای هاشمی، جمعیت سبزبیشماری که در حوالی تقاطع 16 آذر با کوچه ادوارد براون تجمع کرده بودند، با پلیس ضد شورش درگیر شدند. این درگیریها تا شروع اقامه نماز توسط هاشمی ادامه یافت. به گونه ای که به سمت صفوف نماز در خیابان 16 آذر گاز اشک آور پرتاب کردند. صفوف به هم ریخت. هر آن ممکن بود تورسواران سپاه ثاالله به سوی مردم هجوم بیاورند. عده ی کمی در نماز ماندند و بقیه خارج شدند. من هم از خواندن نماز منصرف شدم. مردم شروع کردند به شعار دادن. اما همان عده محدود، همچنان زیر شعار و گازاشک آور نماز می خواندند. معرکه ای بود دیدنی! نماز دوم هاشمی در خیابان 16 آذر هم با التهاب و تشنج همراه بود. مردم علیه دولت این بار صریح تر علیه دیکتاتور وکودتاچیان شعار می دادند.
11- نماز که رسما تمام شد جمیعتی که در خیابان قدس بودند از مسیر خیابان پورسینا به 16 آذر آمدند تا همراه با جمعیت موجود در همان خیابان، به سمت میدان انقلاب پایین بیایند. وزیر شعار بازهم شروع کرده بود به درفشانی! می گفت بگویید مرگ بر آمریکا! جمیعت صدا می زد: مرگ بر روسیه. برای اولین بار در سی سال گذشته وزیر شعار نمازجمعه چیزی می گفت و چیز دیگری می شنید! گویی که به یکباره نماز جمعه از انحصارشان خارج شده و دیگر بخشی از مردم نمی گذارند تا طرفداران حاکمیت و کودتاچیان حتی در این "سنگر مطمئن"، آب خوش از گلویشان پایین برود.
12- سیل جمعیت همچنان پایین می آمد و شعار می داد. نیروهای انتظامی با پرتاب مداوم گاز اشک آور سعی در پراکندن مردم داشتند. ناگزیر سیل جمعیت از کوچه ادوادر بران به سمت امیرآباد چرخید ند. در ابتدای کوچه بودیم که به یکباره پرتاب گاز اشک آور دوباره باریدن گرفت. مردم، زنان و سالخوردگان به سختی می توانستند فرار کنند. عده زیادی از خانمها و کهنسالان وحشت کرده بودند. خانمی مبتلا به آسم، تنگی نفس گرفت و افتاد. عده ای او را به کناری کشاندند. مسیر کاملا مسدود بود. فرار به کندی صورت می گرفت. پریدم روی دیوار یک متری و دستم را از نرده های روی آن گرفتم و اندکی جلو رفتم (دانشگاه تهران هر زمینی را که در این حوالی می خرد، دورش را نرده های بلندی می کشد). جمعیت سراسیمه و هراسان اما کُند پیش می رفت. به گمانم حتی تا بحال چنین بلایی سر نماز گزارن فلسطینی در بیت المقدس هم نیامده باشد.
13- خودم را به امیر آباد رساندم و به سمت میدان انقلاب رفتم. دور تا دور میدان و همه پیاده روهای خیابان بوِزه ابتدای جمال زاده، پر از مامور و گارد ضد شورش بود. اشتباه نکنید! امروز نه سی خرداد بود و نه روز 18 تیر. مردم از نماز جمعه پایتخت ایران بر می گشتند!
14- به گمانم مردم به این راحتی ها دولت کودتا را آرام نگذارند. آنها در هفته ها و ماههای آینده، در هر اجتماع حکومتی مانند نماز جمعه، جمع شده و همین عظمت را به رخ خامنه ای و مُفتخوران درگاهش خواهند کشید. روزهای بزرگی در را هاست. روز قدس، روزهای برگزاری مسابقه فوتبال در آزادی، عاشورا و تاسوعا و ... مراسماتی که هر یک می تواند به شرط اطلاع رسانی درست و سازماندهی بهتر، جنبش سبز را همچنان زنده بماند و خواب راحت را بر کودتاچیان حرام کند. ما نباید به خانه برگردیم و همچنان این حرکات ایذائی و فرسایشی را به روش های مختلف از قبیل شعار نویسی و روشهای نافرمانی مدنی تکرار کنیم. و هر از چند گاهی، به بهانه ای، اعتراض خیابانی خود را به کودتاگران و دیکتاتور اعظم نشان دهیم. تا دیگر از این غلطها نفرمایند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر